اولین مسافرت سه نفره و چهلمین روز دخملی
دختر شیرینم، سلام نمیتونی تصور کنی که چقدر عمیق وارد زندگی همه ی ما شدی. عمق وجودت انقدر زیاده که دیگه نمیتونم تصور کنم زندگی ما قبل اومدنت چه شکلی بود. ما واقعا قبل از تو چه میکردیم؟ همه دلتنگتن. وقتی خونه مامان جون ایناییم، خانواده ی بابا و وقتی خونه ی پدرجون هستیم، خانواده ی مامان. باباجون یه روز اگه نبینتت، مستقیم میاد خونمون و کلی با شما بازی میکنه و بعد میره. حتی تو خوابوندن شما هم کلی به من کمک میکنه. مرتب باید عکس جدیدت رو برای همه بفرستم. هزار ماشاالله خیلی دختر باهوشی هستی. کارایی که میکنی واقعا از یه نوزاد این سنی بعیده. مثلا از روز ششمت گردنت رو بالا نگه میداشتی و الان کاملا رو نگه داشتنش مسلطی. فقط وقتی خست...